روزنامه صبا

روزنامه صبا

بهرنگ دزفولی زاده:

«بی‌صدا حلزون» شاید تلنگری باشد که دست از قضاوت برداریم


کارگردان «بی‌صدا حلزون» معتقد است این فیلم شاید تلنگری باشد که ما آدم‌ها صرفا به خودمان فکر نکنیم و مهم‌تر از همه اینکه دست از قضاوت برداریم.

 

«بی‌صدا حلزون» فیلمی است که حرف دارد. این حرف صرفا به جهت موضوع متفاوتی نیست که به آن پرداخته است؛ حرفایی دارد از جنس آدم‌های جهان امروز. جهانی که حجم خودخواهیِ آدم‌هایش بیشتر می‌شود. در نگاه اول ممکن است فیلم را اشاره به مقوله‌ای ببینیم که شاید برای خیلی‌ها تازه باشد؛ موضوعی که همه چیز را در راستای شنوایی یا ناشنوا ماندن کودک قصه پیش می‌برد، اما واقعیت این است که در «بی‌صدا حلزون»، مسئله شنیدن یا نشنیدن نیست بلکه آنچه اهمیت دارد یا در واقع بهتر است اهمیت داشته باشد، خواست و انتخاب آدم‌هاست؛ اینکه تحمیلی در کار نباشد، قضاوتی نباشد تا حکمی صادر شود و در تار و پود روابط میان آدم‌ها، خودخواهی کمرنگ شود.

بهرنگ دزفولی‌زاده کارگردان «بی‌صدا حلزون»، دانش‌آموخته سینماست اما از آنجا که سال‌ها به عنوان عکاس سینمایی نیز فعالیت داشته، نگاه دقیقی به جزئیات دارد. این توجه به جزئیات حتی در میمیک صورت بازیگران، حرکات دست و نگاه و حتی لحن صحبت‌هایشان، کاملا مشهود است. تفاوت نگاه این فیلمساز را حتی در انتخاب نام و البته موضوعی که در فیلم به آن پرداخته شده است، می‌توان دید. «بی‌صدا حلزون» شاید به گوش مخاطب کمی ناآشنا برسد اما کمی که از آغاز فیلم می‌گذرد، عنوان فیلم رمزگشایی می‌شود. می‌توان گفت مخاطبی که به تماشای این فیلم می‌نشیند، با تجربه‌ای متفاوت از سینما بیرون می‌آید؛ تجربه جهانی آرام و بی‌صدا؛ گاهی در ستایش شنیدن و گاهی خواستار ماندن در سکوت و آرامش.

به بهانه اکران «بی‌صدا حلزون»، گفت‌وگویی با بهرنگ دزفولی‌زاده کارگردان  فیلم داشته‌ایم که پیش‌روی شماست.

آیا پیش از ساخت فیلم، با مقوله کاشت حلزونی آشنا بودید و تحقیقاتی در این زمینه داشتید و اساسا چه شد که تصمیم گرفتید به این موضوع بپردازید؟
پیش از ساخت این فیلم، من به طور خاص با مقوله کاشت حلزونی آشنا نبودم اما از آنجا که در زمینه معلولیت‌های مختلف فیلم کوتاه ساخته بودم، کار در این زمینه نیز به نوعی دغدغه من بود. در حقیقت به تصویر کشیدن اقلیت در جامعه، همیشه دغدغه من بوده و هست و هنگامی که فیلمنامه «بی‌صدا حلزون» را خواندم، احساس کردم از جهان آرام و بی‌صدای ناشنوایان چیز زیادی نمی‌دانم و ماه‌ها در خصوص این موضوع تحقیق کردم. ما در فیلم شاهد دو شخصیت‌ متفاوت به عنوان پدر و مادر هستیم؛ الهام که تا حدی امکان ارتباط با فضای بیرونی و دیگر افراد جامعه را دارد و سعید که کاملا ناشنواست و دواقع نگاه‌های متفاوتی که نسبت به مقوله کاشت حلزونی دارند.  جذابیت درام در واقع بر اساس همین تفاوت‌هاست. در حقیقت اگر هر دوی این شخصیت‌ها شرایط یکسان و طبعا نگاه مشترکی به این مقوله داشتند، درامِ ما شکل نمی‌گرفت. الهام مادری است که تا حدی شنیدن را تجربه کرده و می‌خواهد لذت این تجربه را با فرزندش شریک باشد و در مقابل با پدری رو به رو هستیم که هرگز شنوایی را تجربه نکرده و ناشنوایی فرزندش را میراث خود می‌داند. در حقیقت می‌توان گفت تمِ فیلم، خودخواهی است و تمامی شخصیت‌های فیلم به نوعی دچار این خودخواهی هستند؛ چه الهام که بنا به نوع نگاهش، خوشبختی فرزندش را در شنیدن می‌داند و چه سعید که تلاش می‌کند چنین حقی را از کودکش سلب کند.  حتی برادر سعید هم در این خودخواهی سهم دارد زیرا تمایل و همراهی او در انجام جراحی و کاشت حلزونی صرفا برای برادرزاده‌اش نیست. در واقع او تلاش می‌کند تا مهرشاد دست آخر تبدیل به کسی مانند برادرش نشود که نیاز به ساپورت و حمایت عمویش داشته باشد. در این بین تنها شخصیتی که این خودخواهی را درونش نمی‌توان دید، خودِ این بچه است.

کمی از انتخاب بازیگران و عوامل فیلم بگویید آیا از ابتدا هانیه توسلی و محسن کیایی را برای این دو نقش در نظر داشتید؟
بله، بازیگرانی که در ذهن داشتم دقیقا همان چیزی بود که در نهایت همکاری با آنها شکل گرفت. آنچه که بیش از همه برای من اهمیت داشت این بود که بازیگر بتواند با میمیک صورت و دست‌هایش بازی کند. در این میان به نظر من، محسن کیایی و هانیه توسلی جزو معدود بازیگرانی هستند که چنین خصوصیتی دارند و من به شخصه بسیار علاقمند بودم که با آنها کار کنم. البته انتخاب محسن کیایی تا حدی ریسک به نظر می‌رسید. به هر حال انتظاری که مخاطب از محسن کیایی روی پرده دارد، شور و هیجانی است که بخش اعظم آن به کلام و لحن او برمی‌گردد و حالا در «بی‌صدا حلزون» با نقشی مواجه هستیم که بنا به ماهیتش، اساسا کلام یا دیالوگی ندارد. من بر اساس توانایی و قدرت یک بازیگر، نقشی را برایش انتخاب می‌کنم. نوع بازی محسن کیایی همیشه برای من جذابیت داشت. فارغ از بحث بازیگری، محسن کیایی شخصیتی بی‌حاشیه و بسیار دوست‌داشتنی دارد. اتفاقا در فیلم کوتاهی که پیش از «بی‌صدا حلزون» ساختم، مشتاق بودم با او کار کنم که به دلایلی این اتفاق نیفتاد اما خوشبختانه در «بی‌صدا حلزون» فرصت این همکاری ایجاد شد. به اعتقاد من محسن کیایی بازیگر جسور و باهوشی است، به همین جهت به نظرم آمد که برای این نقش بسیار مناسب خواهد بود. فارغ از این موارد من شخصا اهل ریسک هستم البته همیشه سعی کرده‌ام که این خطر کردن همراه با طمانینه باشد. من به قدرت و توانایی بازیگران فیلم اعتقاد داشتم و به نظر من همه آنها بازیگران جسور و باهوشی بودند چراکه نقش‌ها، نقش‌های ساده‌ای نبودند و امکان داشت که شخصیت‌ها آنطور که باید درنیایند. در عین حال فیلم و فیلمنامه به شدت لب‌ مرز قرار داشت و اگر نقش‌ها به درستی اجرا نمی‌شدند ممکن بود فیلم به یک کمدی ناخواسته تبدیل شود اما حرفه‌ای بودن عوامل نتیجه خوبی را رقم زد.

در فیلم پیش‌زمینه‌ای درباره رابطه میان الهام و سعید نمی‌بینیم و مخاطب از چرایی جدایی آنها چیز زیادی نمی‌داند.
طبیعتا فیلمساز به اینکه شخصیت‌های قصه‌اش از کجا آمده‌اند، سرگذشت و کودکی‌شان چه بوده است و … فکر می‌کند اما در فیلمنامه‌های مینیمال، گذشته شخصیت‌ها تا حدی بیان می‌شود. در این قصه نیز نکاتی درباره گذشته شخصیت‌ها مطرح می‌شود اما اینکه بخواهیم تا چه حد به این موضوع بپردازیم، انتخاب و سلیقه فیلمنامه‌نویس و فیلمساز است. به باور من، صحبت از گذشته این شخصیت‌ها، کارکردی در پیشبرد این درام نداشت و اتفاق در همان فضایی که به تصویر کشیده شده، شکل گرفته است. اصولا در درام‌های ایرانی عادت بر این است که همه چیز گفته شود اما آنچه که اهمیت دارد موقعیتی است که شخصیت، اکنون در آن قرار دارد.
آیا «بی‌صدا حلزون» در ستایش شنیدن است؟
هدف من این بود که قصه این فیلم، کاملا بدون قضاوت بیان شود و کاشت حلزونی را به عنوان یک راهکار بیان کنم. در حقیقت قصد این را نداشتم که فیلم در جایگاهی قرار بگیرد که این مقوله را خوب یا بد نشان دهد. در حقیقت بخشی از این قصه در ستایش شنیدن است اما نکته اینجاست که بعضی‌ها واقعا علاقه‌ای به شنیدن نداشتند و جهان آرام و ساکت خود را ترجیح می‌دادند. به همین دلیل می‌توان گفت قصه فیلم تقابل دو جهان متفاوت است؛ جهانی پر از صدا و شنیدن و جهانی آرام و سرشار از سکوت و نشنیدن. تلاش فیلم، مطرح کردن این موضوع بدون قضاوت بود چراکه من به عنوان فیلمساز اجازه صادر کردن هیچ حکمی مبنی بر درست یا غلط بودن این موضوع را ندارم.

 ما در این فیلم حجم زیادی از رنج‌هایی را که ناشی از زیست اجتماعی شخصیت‌ها در جامعه امروز است، شاهد هستیم؛ رنج‌هایی که تمام‌نشدنی می‌نمایند. این امر چقدر برآمده از شرایط اجتماعی این روزهای ماست؟

من معتقدم آدم‌ها در دنیای امروز تنها به فکر خودشان هستند و شاید دیگران را نمی‌بینند. «بی‌صدا حلزون» شاید تلنگری باشد که ما آدم‌ها صرفا به خودمان فکر نکنیم و مهم‌تر از همه اینکه دست از قضاوت برداریم، به جای دیگران فکر نکنیم. من نمی‌دانم ما آدم‌ها از چه وقتی این اجازه را برای خودمان قائل شدیم که جای دیگران تصمیم بگیریم، به جای دیگران فکر کنیم و خودخواهی را انتخاب کنیم. جهانی که از خودخواهی آدم‌ها پر باشد، جهانی است پر از تنهایی، پر از انسان‌های تنها.

سبا فرجاد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است